Friday, November 23, 2012

به عمل کار برآید، به سخنرانی نیست!


بی تعارف بسیاری از رفتارهای اجتماعی‌مان بحرانی و به شکلی بیمارگونه شده است. رفتارهای غریبی که برخلاف چهره‌ی شکوفا و درخشانی که تلاش می‌کنیم از جامعه ایرانی- کانادایی بسازیم و بپردازیم و به مناسبت و بی مناسبت به رخ خودمان و دیگران بکشیم، روی نازیبا و ناموزون آن روز به روز بیشتر خودنمایی می‌کند. جامعه‌ای داریم که در ساختار، انباشته از نیروهای تخصصی، علمی، مالی و استعدادهای درخشان در همه‌ی زمینه‌هاست، اما چرا در عمل رفتارهای اجتماعی به شدت از هم پاشیده و بدبینانه و ناکارآمد از خود نشان می‌دهیم؟ متمرکزترین گروه مهاجران ایرانی پراکنده در جهان، به رغم دارا بودن بسیاری از پتانسیل‌های ضروری برای پیشرفت و کارآمدی در همه‌ی زمینه‌ها، چرا پی در پی تجربه‌های ناموفق پشت سر می‌گذارد؟ اگر این نکته را بپذیریم که خوشبینی افراطی، بدون توجه به جنبه‌های منفی رفتارهای جمعی و اجتماعی همانقدر خودفریبی و مردم فریبی و مخرب است، که بدبینی افراطی و ناامیدی و ناباوری به حرکت‌های جمعی، پس چرا به هردو جنبه به یک میزان توجه نمی‌کنیم؟ در طول چند سال گذشته مدام از هرسو تلاش کرده‌ایم تا به خودمان و جامعه‌ی پیرامون‌مان، در هر رده و سطحی، بقبولانیم که ما از جمله بهترین، شایسته‌ترین، با سوادترین، موفق‌ترین و با استعدادترین مهاجران به این کشوریم. تا جاییکه دیدگان خود را به کاستی‌ها و کمبودها و ناتوانایی‌ها و ایرادهای خود به کلی بسته‌ایم. بی توجهی به معضلات جوانان و نوجوانان و وضعیت گروهی از زنان و مردان و بحران‌های روبه افزایش خانواده‌های ایرانی مهاجر و مشکلات پیچیده گروهی از سالمندان به کنار، از کنار تقلب‌ها و خلافکاری‌ها و قانون‌شکنی‌های گاه شگفت انگیز و رو به افزایش در کامییونیتی‌مان هم بی اعتنا عبور می‌کنیم و نمی‌بینیم و نمی‌شنویم! درکارهای گروهی و اجتماعی جامعه بیرون از خودمان کمتر و کمتر مشارکت می‌کنیم و در فعالیت‌های درون کامییونیتی در پی تفرقه‌اندازی، رواج بی‌اعتمادی، هتاکی و متهم کردن همه‌ی کسانی هستیم که مثل ما نمی‌اندیشند. تجربه‌های همکاری‌های اجتماعی‌مان، حتی در مواقع اضطراری ناموفق‌تر از پیش است و دچار پس رفت شده‌ایم. در برابر انگشت گذاشتن بر این نکات منفی نیز ساده‌ترین بهانه و توجیه‌مان این است که در کامییونیتی‌های دیگر هم همین مسائل هست. غافل از اینکه دیگر جامعه‌های کوچک و بزرگ مهاجر به سرزمین کانادا، هم به اندازه ما «خودبزرگ‌بین» و «خودشایسته‌تربین» نیستند، و هم در حد توان و امکانات خود در بررسی و چاره جویی برای رفع مشکلاتشان تلاش می‌کنند و ما نه! شواهد در دسترس است و نمونه‌ها فراوان. اگر فقط به رویدادهای همین چند هفته و چندماه اخیر توجه کنیم، وقوع زلزله مرگبار آذربایجان و حرکت‌های پراکنده و متعدد جمع‌آوری کمک‌های مالی از سوی گروهها و نهادهای مختلف تا منتفی شدن برنامه بزرگ جمع‌آوری کمک مالی برای آسیب دیدگان زلزله و حرکت‌ها و رفتارهای برخی افراد و نهادها در رابطه با مسائل سیاسی ایران و تحریم اقتصادی و جنگ احتمالی علیه ایران، بهترین و گویاترین نمونه‌ی از هم گسیختگی جامعه ایرانی- کانادایی است. خبر لغو برنامه بزرگ جمع‌آوری کمک‌های مالی برای زلزله زدگان آذربایجان، که قرار بود روز 12 اکتبر برگزار شود، خبر تعجب‌آور و غم انگیزی است که اثرات منفی و ادامه‌داری بر فعالیت‌ها و همکاری‌های اجتماعی آینده کامییونیتی ایرانی- کانادایی خواهد داشت. برنامه‌ای که از چند هفته پیش تبلیغات برای آن آغاز شده بود و انتظار می‌رفت که بعنوان نمونه‌ای از همکاری‌های اجتماعی ایرانیان خارج از کشور و نشانه‌ای از همبستگی عاطفی و انسانی ایرانیان دور از وطن( فارغ از همه‌ی اختلاف سلیقه‌های سیاسی و زبانی و قومی و عقیدتی)، با گروهی از هموطنان بلادیده سرزمین مادری‌مان ثبت شود، با شکست روبرو شده است. دلایل به نتیجه نرسیدن این تلاش انسانی و اجتماعی چه بوده است؟ در اطلاعیه بسیار مختصر منتشر شده از سوی کمیته‌ی کمک رسانی به زلزله زدگان آذربایجان اعلام شده که به دلیل «شرایط کنونی» این برنامه لغو شده است! بی شک هر تفسیر و تعبیری را می‌توان برای توضیح عنوان مبهم «شرایط کنونی» ارائه کرد، اما به نظر می‌رسد عوامل به نتیجه نرسیدن حرکت فوق را از جمله بتوان در نکات زیر خلاصه کرد: * واقعیت این است که ابعاد زلزله اخیر آذربایجان، «خوشبختانه» در مقایسه با مثلا زلزله 9 سال پیش بم، محدودتر بوده است و قربانیان کمتری گرفته است و در نتیجه نمی‌توان انتظار داشت که ایرانیان، و حتی غیر ایرانیان، همان هیجان و احساس همبستگی و میزان بسیج شدن برای کمک رسانی را نشان دهند که 9 سال پیش نشان دادند. گرچه محدود بودن ابعاد زلزله، با توجه به وضعیت زندگی و شرایط اقلیمی منطقه زلزله زده نهایت توجه و کمک رسانی‌های ضروری را می‌طلبد. * پراکندگی و موازی کاری شگفت انگیز افراد و نهادهای شناخته شده و ناشناخته کامییونیتی ایرانی در ساعت‌ها و روزهای نخست پس از وقوع زلزله برای جمع‌آوری کمک‌های مالی بسیار کوچک از مردم برای زلزله‌زدگان، بخش مهمی از پتانسیل عاطفی و توانایی مالی و انگیزه افراد را جذب کرد و برای بسیاری از مردم، پس از گذشت نزدیک به دوماه از فاجعه، دیگر دلیلی برای مشارکت و اهدای مجدد کمک‌های مالی باقی نمانده است. * تشکیل کمیته‌ی جمع‌آوری کمک‌های مالی برای آسیب دیدگان زلزله آذربایجان، با شرکت افراد و گروهها و نهادهایی که، برغم حسن نیت و حس همدردی همه‌ی آنها، از توانایی و نفوذ و اعتبار برای جذب کمک‌های مالی مردم، و تجربه لازم و کافی در مشارکت و انجام چنین فعالیت‌هایی، به یک اندازه برخوردار نبوده و نیستند، یکی از دلایل مهم ناکارآمدی و عدم پیشرفت پروژه فوق بوده است. کارهای تیمی زمانی بهره دهی بالا و موثر خواهد داشت که اعضای تشکیل دهنده «تیم»، اگر نه به یک میزان، دست‌کم از توانایی‌های نسبتا برابر و قابل مقایسه برخوردار باشند. صرف اشتیاق و تمایل و ادعا برای حضور در یک تیم، برای انجام هر کار و پروژه‌ای یک چیز است، و توانایی، صرف وقت و پرهیز از نمایش «من» در امور اجرایی و تصمیم گیری، چیز دیگر! * متاسفانه بی اعتمادی، شایعه پراکنی، اتهامات بی‌پایه و اساس به اشخاص، رواج بدبینی و کارشکنی پنهان و آشکار در کارها و پروژه‌هایی که «ما» و «من» در آن شرکت نداریم و یا شرکت‌مان نداده‌اند، به یکی از بیماری‌های مزمن رفتاری در کامییونیتی ایرانی تبدیل شده و نشانه‌های وخامت چنین رفتارهای ناپسند و مخرب بسیار بیشتر از علائم بهبودی آن به چشم می‌خورد. * دیرزمانی است که عادت کرده‌ایم همه‌ی امور، افراد، فعالیت‌ها، تلاش‌ها، و موقعیت‌ها را از دریچه اغلب تنگ و وارونه‌بین «سیاست»، آن‌هم در رابطه‌ی مستقیم و غیر مستقیم با شرایط سیاسی- اجتماعی جامعه ایران ببینیم. به جرات می‌توان ادعا کرد که هیچ فعالیت فرهنگی، اجتماعی، هنری، ادبی و غیره‌ای وجود نداشته و ندارد که کسی یا گروهی به انجام آن همت گمارد و «ما»، بی آنکه به شیوه انجام و نتیجه‌ی حاصل از آن حرکت و فعالیت توجه کنیم و انتقاد و تشویق‌های خود را در چارچوب انصاف و ضابطه‌های شناخته شده و موجود بیان کنیم، نخست و فقط در پی یافتن وابستگی‌ها، منافع، لاپوشانی‌ها و توطئه‌ها باشیم! و هرگز نیز به خود زحمت ندهیم کوچکترین سند و مدرک معتبر و عقل پسندی برای ادعاها و اتهامات خود ارائه کنیم. چنین رفتار بیمارگونه نیز یکی از دلایل ناموفق بودن پروژه جمع‌آوری کمک‌های مالی برای زلزله زدگان آذربایجان بوده است. سخن کوتاه. تا زمانی که در کنار جارزدن‌های به‌جا و نا‌ به‌جا در باره ویژگی‌های «درخشان» و «چشمگیر» و «استثنایی» کامییونیتی ایرانی- کانادایی، به بررسی و تحلیل و چاره‌جویی برای درمان آن بخش از رفتارهای اجتماعی‌مان نکوشیم، گره از کارمان گشوده نمی‌شود!

No comments: